۱۲۶۷/٨ - ۱۳۵۳

عضو دبيرخانه جامعه ملل  
(کمسيون مسئله اقليت ها†)  
دبيرکل کشورهاى غير متفق ، سازمان ملل متحد  
مدير و بنيادگذار بانک عمران وتوسعه  
نماينده مجلس شوراى ملى
دورههای ۱۶ و ۱۸ از مشگين شهر ، آذربايجان

  آلبوم

معظم الملک در جوانی با برادر زنش ابوالحسن حکیمی و دختش
 ابوالحسن حکیمی و خواهرزاده اش
فاطمه سلطان حکیمی «معظم الملوک»

 

ابوالحسن حکيمى جوانترين فرزند ميرزا ابوالحسن حکيم‌باشى و کوکب خانم قاجار دولو بود. به او نام پدر را دادند چه ابوالحسن اندکى پس از درگذشت پدرحدود ۱۸۸۸ميلادى ۱۲۶۷شمسى بدنيا آمده بود.  قسمت اعظم اين زيستنامه بکوشش مسعود قراجه داغى فراهم گرديده است .


 

 ابوالحسن درتبريز بدنيا آمد لکن براى ادامه تحصيل به بيروت گسيل گرديد. چنانکه ازفحواى نامه او به برادرش برميآيد، زندگانى براى يک جوان درسالهاى اوليه قرن بيستم درخارج ازکشور با مشکلات توام بوده است. ابوالحسن با همسر آينده خويش در دانشگاه بيروت آشنا شد. اين بانو يهودى مذهب بود واز همسرقبلى خود سه فرزند داشت.  هنگام درگيرى شديد جنگ جهانى اول، ابوالحسن نتوانست به ايران بازگردد و ناگزير ازاقامت دربيروت شد. در دوران جنگ همسر اين بانوى يهودى بدرود حيات گفت و ايندو توانستند ازدواج کنند.  سپس ابوالحسن به اتفاق همسرمارتا و سه فرزند او بکشور سوئيس رفتند و درآنجا به کارمندى جامعه ملل (خلف سازمان ملل متحد) درآمد.

Abolhassan Hakimi in Geneva 1920.'s

 پس از اعلام آتش بس، ابوالحسن به کارمندى هيئت ايرانى مامور جامعه ملل پذيرفته شد لکن پس از مدت کوتاهى از عضويت هيئت ايرانى استعفا داد وبکارمندى جامعه ملل درآمد.  در همين هنگام دارا حکيمى  درژنو بدنيا آمد. ابوالحسن بکار درجامعه ملل تا پايان جنگ جهانى دوم ادامه داد و همسرش از جمله نقاشان هنرمند سوئيسى گرديد.  

Photo probably taken in 1930's in Switzerland - From the Right 1. Abolhassan Hakimi  2. Mr Abdol Hossein Sardarie member of League of Nations Secretariat (Mr F Sepahbody's maternal uncle) 3. Anoushiravan Sepahbody 4. Abdollah Entezam 6. Zoka-al-Molk Foroughi 7. Madam Hakimi wife of Abolhassan 8. Movvassagh al-Doleh Khajeh Noorie

تلگراف جمالراده و حکيمى برای حماىت از کشف حجاب 1313

ابوالحسن حکيمى دوست و همزمان با نويسنده سرشناس ارجمند ، محمد على جمالزاده بود. آنان هر دو تحصيل کرده در بيروت بودند که بعدها به خدمت سازمانهای بین الملل در ژنو درآمدند. در حوالى سال ۱٩۱۶دربحبوهه جنگ جهانى نخست، با جمالزاده برى همکارى با کميته مليون و بانى آن کميته و گاهنامه (مجله) آن کميته «کاوه»، حسن تقى زاده، شخصيت انقلابى آتشين ، ترقيخواه ، فرهيخته و سياست پيشه ، نامى ترين رهبر موج تجدد،  بمنظورآگاهى «بيدارى ايرانيان» همکارى کنند (تقى زاده  کميته مليون را در ۱٩۱۵ در برلين تشکيل داد و گاهنامه کاوه را در دو دوره تا ۱٩۲۲ اداره کرد). بنا بر نوشته جمالزاده ، ابوالحسن حکيمى نوشتارهايى در آن گاهنامه، تحت نام مستعار «منوجهر فرساد» منتشر ساخت (ماخذ: خاطرات تقى زاده - زندگى طوفاني) .  لکن بسببى نا روشن و سوء تفاهم با تقى زاده ابوالحسن جدا شده و به شهر لوزان در سوئيس، مقرجامعه ملل، بازگشت. خانوده حکيمى از بانو ک – بابروف که رونوشت نوشتارهاى چاپ شده ابوالحسن حکيمى را که در مجلد ۱٩۱۶ تا ۱٩۲۱ گاهنامه کاوه چاپ شده و در دسترس ما گذارده است ، صميمانه سپاسگزارى ميکند چون اين يک رويداد غير قابل تصور و پيش بينى بود، که برحسب اتفاق به نوشتارهاى ، دائى بزرگمان ، ابوالحسن حکيمى، دست يافتيم.

رونوشت نوشتارهای ابوالحسن در کاوه

 «نظرى به تاريخ و درس عبرت»سال يکم، دوره قديم، سه شنبه ۱۰آذر ماه ۱۲۸۵يزدگردى، ۱۸ آوريل ۱٩۱۶ شماره ۵/۶ صفحات ٩-۵ صفحات  ۱ - ۲ - ۳ - ۴ - ۵  و نامه جمالزاده درباره به هويت «منوجهر فرساد» در «زندگى طوفاني» خاطرات تقى زاده در صفحات ۴۸۷ و۴۸۸ درين تارنما آمده است.

 

چگونه جمالزاده و حکیمی همکارشدند

یکی از پرسشهائی که پیش میاید این بود که چطور جمالزاده وابوالحسن خان باهم در ژنو همکار شدند. دریک مقالۀ اخیرا درتارنمای «مد ومه»، جواب آن یافت شد:
همکاری او با گروه ناشر مجله کاوه تا سال ۱۹۱۸ یعنی تا شکست آلمان ادامه می یابد. بعد از متفرق شدن دوستان، به عنوان مترجم در سفارت ایران استخدام می شود و مدتی نیز سرپرستی دانشجویان را به عهده می گیرد و ضمناً چندی با کمک مهندس ابوالقاسم وثوق یک مجله فارسی به نام علم و هنر انتشارمی دهد. درهمین سال هاست که دشمنانش به او بهتان می زنند که یک نفر از دانشجویان ایرانی را کُشته است و چون این ماجرا شدت می یابد، اجباراً برلن را به قصد کار درژنو ترک می گوید و بعد از سه سال کارآموزی، به کمک ابوالحسن حکیمی، کارمند رسمی «دفتر بین المللی کار» می شود و در آنجا می ماند.

 

 

تجدد خواهی و بیداری ایرانیان

او از تشکیل دهندگان انجمن «دانشگستر» و اتحادیه ایرانیان مقیم لوزان و سوئیس با همکاری محمود افشار، پل کتابچیان، حسین امین و علی اکبر داور میبوده. رجوع شود به مقاله ای از «آینده» مجله ایران شناسی ایرج افشاربه عنوان «یادگاری خواندنی از ابوالحسن حکیمی»  قسمتهائی از دو نامۀ او از لوزان به دکتر محمود افشار. 

Simon Farzami with Ebrahim Hakimi

در هنگامه جنگ جهانى دوم دو نفر از ناپسرى هاى ابوالحسن به نامهاى، داود وسيمون فرزامى به ايران آمده و تابعيت ايران را پذيرفتند. ايندو با توصيه ابراهيم حکيمى ناعمويشان نخست وزير بعدى ايران، باقر کاظمى بنیان گذار خبرگذارى پارس شغل خبرنگارى به اين دو برادر محول ساخت.  درآنموقع خبرگزارى پارس را عده اى از نخبگان و نويسندگان زبردست ايرانى اداره ميکردند (نگاه کنيد به خاطرات مشفق همدانی «نیم قرن روزنامه نگاری»). باقر کاظمى بعدها وزير امور خارجه ايران گرديد.  پس از چند سالى داود که کارمند بانک ملی شده بود، با بيمارى نامعلومى درگذشت.  سيمون ازخبرگزارى پارس جداشد و ابتدا به خبرگزارى آسوشييتد پرس و سپس برياست آژانس فرانس پرس رسيد.  سيمون همچنين سردبيرى مجله فرانسه زبان چاپ تهران بنام « ژورنال دو تهران» را به عهده  داشت.   سیمون پرچمدار و رهبر هئیت ایران در المپیک زمستانی در سال ۱۹۵۶ میلادی بود. بعلاوه او از بنیان گزاران و حامیان تشکیل دهندگان  ارکستر فیلارمونیک تهران بود. پس از انقلاب درايران درآغاز به اتهام «ترجمه غلط عمدى» چند اسناد دولتى و سپس به اتهام  جاسوسى (همکارى با سيا) درسن هفتاد سالگى بجوخه اعدام سپرده شد وروز ۱۶ ماه دسامبر ۱٩٨۰  ۲۵ آذر۱۳۵٩ تيرباران  گرديد. نام او در مجموعه مخصوص يادگار دفاع آزادى روزنامه نگاران جهان درج شده است. طبق نوشته اميرطاهری محاکمه هجوآميز او تنها ۷ دقيقه به درازای کشيد و قاضى آن صادق خلخالى بود


بامحمدعلی جمالزاده درکنفرانس کار سوربون ۱۹۴۵

درپايان جنگ جهانى دوم ، سازمان ملل متحد ، ابتدا در لنـدن و سپس در نيـویورک تشکيل شـد و ابوالحسن ناگزير سوئيس را ترک کرد. او بعنوان يکى از ديپلماتهاى طراز اول ، چندين سال تـا هنگام بازنشستگى و بازگشت به ايران ، در سازمان ملل متحد درنيويورک بخدمت مشغول بود. اخيراً به عکسى از او دست يافتم که در هنگام تاسيس سازمان ملل متحد در لندن برداشته شـده است . در عکس زير، ابوالحسن درست پشت سر حسن تقى زاده سفيرايران درلندن ايستـاده است. ا يـن عکس يادگارى است در هنگام طـرح شکايت ايران به شورى امنيت سازمان ملل متحد درباره تخليه ايران از نيروهاى متفقين درپيان جنگ جهانى دوم درسال ۱٩۴۶-۷ . اين اقدام توسط ابراهيم حکيمى (حکيم الملک) آغاز گرديد و موجب سقوط کابينه او شد. فشار شديدى از طرف دولتين انگلستان و روسيه شوروى، بدولت ايران وارد ميشد تا شکايت خود را از شورى امنيت پس بگيرد!  اين شکايت از طرف دولت ايران يکى از نخستین شکايتهايى بود که به شوراى امنيت سازمان ملل متحد، تازه تاسيس احاله شده بود. 

 تقى‌زاده و اعضاى هيئت اعزامى به سازمان ملل براى طرح دعوى تخليه قواى شوروى از آذربايجان (۱۳۲۶) ۱- نصرالله انتظام  ۲-باقر كاظمى ۳-حسن تقى‌زاده ۴- على سهيلى ۵- مصطفى عدل ۶ - عباسعلى خلعتبرى

 عکس فوق را من چندین سال پیش درتارنمای موسسۀ مطالعات تاریخی درنوشتاری راجع به حسن تقی زاده همشهری و دوست دیرینـۀ ابراهیم حکیمی پیدا کردم. متعجب بودم که دوشخص که عضو رسمی هئیت نبودند در آنجا چکارمیکردند. ابوالحسن خان در سازمان ملل کار میکرد وشاید به دیدن آنها آمده بود، دیگری علی سهیلی بود. در ویرایش یادمانده های پدر بزرگم عبدالحمید حکیمی جواب خود را در مورد حضور سهیلی یافتم.  ابراهیم حکیمی نخست وزیر سهیلی  را به خاطر آشنائی با وزیر خارجۀ شوروی (واطمینانی که به او و آشنائی که با او یک همشهری تبریزی داشت)  وادار میکند محل اقامت خود در مصر را ترک کرده* و برای بستن قراردادی که مسلمت آمیزانه باعث ترک نیروهای شوروی از ایران بشود به لندن برود و محرمانه با هئیت شوروی مذاکره کند. سهیلی این کار راکرد، اما سفارت انگلستان وشوروی دوقدرتی که سابقۀ همکاری دراختناق ایران همواره داشته اند با دسیسه ای که منجر به ترسیدن محمد رضا شاه ازخلع از سلطنت بوسیلۀ نیروهای شوروی در ایران بشود، دولت حکیمی را سقوط داد. قرارداد کذائی بعد از سقوط دولت به دست ابراهیم میرسد و نوشداروئی میشود بعد از مرگ سهراب. حمید؛ لندن ۲۰۱۳.
* سهیلی را مصدق‌السلطنه و نمایندگان حزب توده در مجلس با تهمت و افتراهای دروغ فساد مالی از ایران رانده بودند.  شورای مجلس در مورد او هیچ فسادی نیافت اما او ترجیح داد ایران را ترک کند. او سالها بعد در انگلستان دنیا را بدون پشیزی ترک کرد.
 

Abolhassan Hakimi-comemorative card Published by League of Nations - Geneva

  پس از  بازنشستگى از سازمان ملل متحد ابوالحسن به ايران برگشت.  بنابر پيشنهاد برادرش، ابراهيم حکيمى (حکيم الملک) و موافقت محمد رضاشاه کوشش کرد تا او بعنوان نماينده شهر تبريز به مجلس شوراى ملى خود را نامزد کند، لکن استاندار وقت آذربايجان داماد خويش را منتخب مردم معرفى کرد و ابوالحسن ترجيح داد  بعنوان نماينده مردم مشگين شهر که در آنجا خانواده حکيمى و قراچه داغى از اعيان محل بودند خود را نامزد کند. پس ازبکار آمدن دولت مصدق ابوالحسن از مجلس کناره گرفت. در زمانى که محمدرضا شاه قصد به تقسيم املاک پهلوى بين کشاورزان را گرفت وى درباره اصلاحات ارضى گزارشي بنام Reform Agrere  نوشت و سپس دراوايل سالهاى ۱٩۵۰يا ۱۳۲۹  بانک عمران (بانک توسعه و عمران) را با کمک انوشيروان سپهبدى بنيان گذارد (عضو موسس و هئيت مديره). ابوالحسن بعنوان مدير کميته اجرائى بانک عمران باقيماند درحاليکه آقاى سپهبدى بوزارت امورخارجه بازگشت . بانک عمران پايه اساسى برنامه اصلاحات ارضى بود که يکباره بافت سنتى مالکيت فئودال را درايران درهم کوبيد.  در دوره نوزدهم مجلس او براى دومين باربعنوان نماينده مردم مشگين شهربه نمايندگى  مجلس شوراى ملى انتخاب شد.

ابوالحسن حکیمی نفر اول پشت از چپ ۸ سپتامبر۱۹۵۴

 پس از درگذشت ابراهيم حکيمى ( حکيم الملک) درسال ۱۳۳۸ ابوالحسن علاقمند بود جاى برادر را درمجلس سنا پر کند با اینکه ابوالحسن فاقد شرايط لازم براى سناتور شدن بود و حکیم‌الملک خواهرزادهٔ خود عبدالحمید حکیمی را پیشنهاد کرده‌ بود ابوالحسن از دربار تقاضای شرفیابی نموده اینطور توجیه نمود که بعنوان رئیس خانواده پس از فوت برادرش او باید جای برادر را پر کند. اما نخست‌ وزیر آقای هویدا بدلایل نامعلومی به او گفت این کار امکان ندارد. نتیجه این شد که جاى خالى ابراهيم حکيمى در مجلس سنا همچنان باقيماند!

  See Hekimi, Abel Hassan Khan 

* مجلس سنا داراى شصت نماينده بود که سى نفر توسط پادشاه انتصاب ميشدند و سى نفر بقيه را مردم انتخاب ميکردند.

  

ازدواج نخست

Abolhassan Hakimi Cheif of the League of Nations Secretariat

مارتا

Abolhassan, his son Dara, grandsons Kamran & Kamyar Hakimi
دارا حکیمی
http://www.ecma-international.org/memento/history.htm
honoured by ANSI

ازدواج دوم

Abolhassan Hakimi

توران فرشى 


 

دارا حکیمی

کارلا

ولفگانگ حکیمی

پرفسور زیگفرید حکیمی
http://hekimilab.mcgill.ca/
http://hekimilab.mcgill.ca/hekimi.php

 

ولفگانگ حکیمی

?

لورنس حکیمی

 

زیگفرید حکیمی

?

بنیامین حکیمی

ایلیا حکیمی

!

پ

  بازگشت